زندگینامه و اثبات هویت تاریخی کوثر ثانی حضرت رقیه بنت الحسین "سلام الله علیها"
در واپسین سالهاى عمر معاویه، روزگارى که زیادهخواهىهاى او سایهاى سنگین از فساد و تباهى بر جامعه مسلمین انداخته بود، تولد نوزادى دختر به نام رقیه (علیهاالسلام) شادى و شعف را به خانه گلین و ساده امام حسین (علیهالسلام) فرا خواند و اشک شوق را مهمان نگاههاى منتظر کرد و امام، آرامش کوتاه و زودگذرى در سایه خرسندى از مولود خجسته خود پیدا کرد و لبخندى از سرور بر چهره خسته و اندوهگیناش از ظلم و جور زمانه نشاند؛ زمانهاى که هتاکى به خاندان پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) و دشنام دادن به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سکه رایج شده بود. تزویر و ریاکارى چنان در بافت جامعه نفوذ کرده بود که کسى به چشمهاى خود نیز اعتماد نداشت. این در حالى بود که سنگینى زخم تمام این معضلات ریشهدار، بر قلب امام وارد مىآمد. معاویه اما، با همه فریبکارى و نیرنگى که داشت، در برابر فرشته مرگ، بىچاره و ذلیل مىنمود و آن گاه که مرگ گریبانش را گرفت، بىهیچ مقاومتى تسلیم شد و پسر مىگسار و شهوت پرست او بر اریکهاى که بیست سال، پدرش بر آن تن، و دنیا پرستان بر آن رخ ساییده بودند، تکیه زد.
در چنین روزگارى بود که صداى زنگ شتران از مقصد مدینه به سوى آیندهاى روشن و تابناک به وسعت تاریخ، برخاست و در رهگذر حوادث و رویدادهاى این سفر پردرد و رنج، رقیه (علیهاالسلام) به تماشا ایستاده و عروج خود را انتظار مىکشید.
اگر چه بسیارى از منابع تاریخى، نام او را در خاطره خود حفظ نکردهاند، اما دلایل گویایى بر اثبات وجود او در دست است که در جاى خود بدان اشاره خواهد شد
وجود حضرت رقیه(س) را نمیتوان انکار کرد
وجود حضرت رقیه(س) را نمیتوان انکار کرد و آنچه پیرامون آن حضرت و درباره نامشان مطرح میشود، نباید منجر به خدشهدار شدن منزلت آن حضرت میان ارادتمندان اهل بیت(ع) شود.
مسکن اهل بیت در شام
شیخ صدوق به سندش از فاطمه بنت
على(س) نقل مىکند:"ثمّ انّ یزید ـ لعنة الله علیه ـ أمر بنساء الحسین(ع)،
فحبسن مع علىّ بن الحسین(ع) فى مجلس لایکنّهم من حرّ و لاقرّ، حتّى تقشرت وجوههم" ـ یزید دستور داد تا زنان کاروان
حسینى را همراه على بن حسین در زندانى جاى دادند که آنان را از گرما و سرما حفظ
نمىکرد؛ تا آنجا که پوست صورت ایشان دگرگون شد . ابن نما میگوید : "واسکن فى مساکن لاتقیهنّ من حرّ و لا
برد، حتّى تقشّرت الجلود، و سال الصّدید" ـ آنان را در جاهایى قرار دادند
که ایشان را از گرما و سرما نگاه نمىداشت؛ تا اینکه که پوستها کنده و خون جراحات
بدن سرازیر شد ؛ همچنین سید بن طاووس
مىنویسد:"ثمّ أمر (یزید) بهم الى منزل لا یکنّهم من حرّ و لا برد، فأقاموا
فیه حتّى تقشّرت وجوههم"ـ یزید دستور داد تا آنان را در
منزلى جاى دادند که ایشان را از گرما و سرما محافظت نمیکرد و آنان در آنجا اقامت
داشتند؛ تا آنکه صورتشان پوست انداخت.
صاحب بصارالدّرجات از امام صادق(ع) روایت مىکند که وقتى امام زینالعابدین(ع) و
همراهان را در آن خانه جاى دادند، بعضى از آنان گفتند: ما را در اینجا جاى دادند
تا بر سرمان خراب شود، و ما کشته شویم.